اين فيلم به يک موضوع مهم اجتماعي در غرب، يعني به فاصلهي طبقاتي بين غني و فقير که بعد از بحران اقتصادي عميقتر شده است اشاره دارد: کيت (کاترين کنر) يک زن مرفه نيويورکي است که نسبت به همنوعان فقيرش که در نيويورک زندگي ميکند، احساس گناه دارد. او هر روز با اين پرسش درگير است که انسان چگونه ميتواند با وجود فقر از رفاه مادياي که برخوردار است بدون عذاب وجدان بهرهمند شود. چنين است که سرانجام تصميم ميگيرد در خريد کالاهاي مصرفي صرفهجويي کند و نسبت به فقرا مهربان باشد. براي همين شروع ميکند به بذل و بخشش کردن و دست و دلبازيهاي بي حساب و کتاب و از خريدن لباسهاي گرانقيمت مارکدار براي دخترش صرف نظر ميکند. اين وضع ادامه پيدا ميکند تا اينکه کيت مجبور ميشود ...